خیلی از زمان تبلیغات انتخاباتی دولت کار و کرامت نگذشته است و همه ما خیلی از کلیپ ها و عکس های تبلیغاتی دکتر رئیسی را در خاطر داریم . آن زمان حتما یادتان هست که یک ویدیو در فضای مجازی از وی ترند شده بود که در آن آقای رییس جمهور ذکر میکند که خدا رحم کرد ما رییس جمهور نشدیم و دلار ۵۰۰۰ تومان نشد. بسیاری از هواداران وی نیز به سرعت با انتشار این کلیپ علاوه بر اینکه خواستار محاکمه سران دولت تدبیر و امید برای افزایش نرخ دلار شدند، با اعتماد به نفسی بالا یقین داشتند که آمدن دولت دکتر رئیسی شاهد ثبات در بازار ارز و طلا خواهند بود. در این پست به بررسی دلار ۴۱ هزار تومانی و تدابیر دولت در این زمینه می پردازیم.
دلار ۴۱ هزار تومانی
به خوبی در خاطر داریم که هواداران رییس جمهور چه در تریبون های دولتی و روزنامه ها و چه در دانشگاه ها و فضای مجازی اذعان می کردند که حداقل یک سال باید از روی کار آمدن دولت جدید بگذرد تا بازار های مسکوکات و ارز به ساحل آرام برسند و تورم کنترل شود. حال با گذشت یک سال و اندی از روی کار آمدن دولت جدید سوال این است که آیا تیم اقتصادی رییس جمهور و دولت کار و کرامت می توانند حداقل جلوی بالا رفتن بیشتر نرخ ارز و حفظ کردن ارزش پول ملی را بگیرند؟
دولت می تواند چه کار کند؟
در طول ادوار گذشته و همین دوره دولت به جای اتخاذ سیاست هایی در جهت کنترل نرخ ارز و تورم همواره پیشنهاداتی به مجلس داده است و در همین موقعیت حساس فعلی به راحتی بر همه روشن است که هیچ کدام از این سیاست ها در دراز مدت کارآمد نبوده است. در عوض همیشه دولت های مختلف در جمهوری اسلامی ایران با بالا رفتن نرخ ارز، ناتوانی خود را گردن دلالان و سوداگران این بازار انداخته اند و هر ساله شاهد دستگیری های گسترده اشخاص و نهادهایی بوده ایم که به زعم دولت به عنوان اخلال گران نظام اقتصادی باید محاکمه می شدند. اما خب هر چند که هیچ کس منکر آن نیست که باید با اشخاص مخل نظام اقتصادی برخورد قاطع قضایی شود ، آیا به جز این سیاست تکراری برنامه دیگری برای کنترل این بازار وجود دارد؟
یک روز با بالا رفتن نرخ ارز رییس جمهور دستور میدهد که فورا این بالا رفتن متوقف شود و روز دیگر خبر از فیلترینگ گسترده سایت هایی می شود که نرخ واقعی دلار را منتشر می کنند. در برخی از مواقع نیز برخورد جدی تری صورت می گیرد و دولت می گوید تمام این بالا رفتن ها به خاطر وجود سایت هایی است که اقدام به خرید و فروش ارز دیجیتال و مجازی می کنند و باید فورا بسته شوند. روز دیگر با دستور رییس جمهور کلیه اشخاصی که در خیابان اقدام به داد و ستد ارز می کنند ، دستگیر می شوند. اما تجربه فقط یک چیز را ثابت کرده است، و آن هم این است که این دلار لعنتی نه منتظر دستور رییس جمهور می ماند که متوقف شود و نه با فیلترینگ سایت ها و دستگیری افراد از روند صعودی خود باز می ماند.
آیا وقت آن نرسیده که یک بار برای همیشه با یک دید منصفانه و کارشناسانه به این قضیه نگاه شود و یک برنامه و سیاست بلند مدت برای مهار آن تبیین گردد؟
با شعار و افسانه به جنگ واقعیت نمی روند
خیلی از اوقات مسئولین محترم اعم از نمایندگان مجلس و یا وزرا اظهاراتی بیشتر شبیه طنز عنوان کرده اند که گاهی اوقات این سوال در ذهن به وجود می آید آیا مسئول و یا وزیر یک کشور با این طرز فکر میخواهد نرخ ارز را کنترل و این تورم لجام گسیخته را مهار کند؟
جملاتی مانند دیگر کسی با دلار معامله نمی کند و ما به فکر ارز جایگزین هستیم ، آمریکا فکری به حال دلارش کند که مدام در حال افزایش است ، دلار تبدیل به کاغذ پاره شده است و دیگر ارزشی ندارد ، تنها نمونه هایی از این گفته های مسئولین می باشد که نه تنها کارآمدی دولت جهت مهار تورم و رشد نرخ ارز را زیر سوال میبرد ، بلکه مردم عادی که این نرخ تورم در زندگی روزمره آن تاثیر چشمگیری گذاشته است را عصبانی می کند.
مدتی است سیاست ارز مرجع دستخوش تغییراتی شده است و یورو واحد پولی اتحادیه اروپا جایگزین دلار به عنوان ارز مرجع شده است، ولی آیا این سیاست توانسته است در مهار رشد نرخ ارز و تورم موثر واقع شود؟ در زمانی که کشور های همسایه چشم اندازهای بیست ساله ترسیم می کنند ، ما هنوز درگیر آن هستیم که دلار کاغذ پاره ای بیش نیست و یورو از آن بهتر است. خوب به خاطر می آوریم که سند چشم انداز بیست ساله خودمان قرار بود ما را در سال ۱۴۰۴ به اوج قدرت و افتخار در سیاست منطقه ، اقتصاد و دیگر شاخص های اجتماعی و بین المللی برساند که همین کشورهای همسایه از غصه دق کنند. کمتر از سه سال دیگر ۱۴۰۴ از راه می رسد و به خوبی روشن است که حتی در ترسیم افق هم دچار شعارزدگی هستیم .
دخل را به خرج چگونه باید رساند؟
بیایید زندگی روزمره بنده و همسرم را با هم مرور کنیم. همیشه علاقه به نویسندگی داشتم و در دوران کودکی و نوجوانی قصه های کوتاهی می نوشتم که البته چون اعتماد به نفس کافی نداشتم خواننده و مخاطبان آن قصه ها فقط خودم بودم. بزرگ تر که شدم علیرغم تحصیلات دانشگاهی ام ترجیح دادم که کار نویسندگی را جدی تر دنبال کنم. از این رو با فرا گرفتن فوت و فن های مقاله نویسی و سئو کار خود را به عنوان سردبیر آغاز کردم. همسر بنده نیز علیرغم رشته تحصیلی اش ترجیح داد به عنوان حسابدار در یک شرکت خصوصی مشغول به فعالیت شود. درآمد حاصل از کارکردمان ماهانه حدود ۱۸ میلیون تومان است که با یک تقسیم ساده در می یابیم ورودی مالی خانه ما ۴۳۹ دلار است.
در این میان اینجانب که هنوز سعادت خانه دار شدن را ندارم ناچار به پرداخت ۶ میلیون تومان اجاره به صاحبخانه آن هم برای یک خانه نقلی در جایی دور از مرکز شهر می باشم. در ماه حدودا چهار بار بنزین میزنم که جمعا ۲۰۰ لیتر میشود .۶۰ لیتر آن با نرخ ۱۵۰۰ تومان و ۱۴۰ لیتر آن با نرخ ۳۰۰۰ تومان جمعا به ارزش ۵۱۰ هزار تومان فقط هزینه رفت و آمد مان می شود. حدود یک میلیون تومان نیز باید در ماه خودرو مان را سرویس کنیم تا به راه رفتنش ادامه دهد. مایحتاج زندگی اعم از آرایشی و بهداشتی و خوراک حدود ۶ میلیون تومان می شود آن هم به شرط آن که زیاد بریز و بپاش خاصی صورت نگیرد. پوشاک ، لوازم منزل و یا خدایی نکرده حوادث غیر مترقبه نیز بماند. با فرض اینکه یک خانه ساده حداقل ۲.۵ میلیارد تومان ارزش داشته باشد با چهار میلیون ذخیره ماهانه چند سال طول می کشد که من به عنوان فرد ایرانی آن هم بدون داشتن فرزند خانه دار شوم؟
قیمت ها ثابت بماند ، افزایش حقوق نمی خواهیم.
امروز صبح بود که همکارم با خوشحالی به من گفت شنیده ای که در بهار سال آینده بین ۵۰ تا ۶۰ درصد افزایش حقوق خواهیم داشت. او که از شدت خوشحالی روز خود را بسیار پر انرژی شروع کرده بود در ادامه بحثمان جوری وی را روشن کردم که تا پایان وقت کاری لام تا کام با کسی سخن نگفت. بهار امسال که حقوق اینجانب حدود ۱۲ تومان بود با نرخ دلار ۲۲ هزار تومانی به عبارتی ۵۴۵ دلار دریافت می کردم. این در حالی است که با افزایش حتی ۶۰ درصدی حقوق ، میزان درآمد بنده در لغت به ۱۹ میلیون تومان خواهد رسید که این میزان در عمل ۴۶۸ دلار خواهد بود. این بدان معناست که در بهار سال آینده درآمد اینجانب حدود ۷۶ دلار کاهش پیدا می کند. این در حالی است که اگر همین قیمت نرخ ارز ثابت بماند چیزی حدود ۲ برابر به هزینه های زندگی اضافه شده است.
دوران ارباب و رعیتی باز خواهد گشت
در طی یک دهه اخیر بیشترین فشار بر قشر متوسط و ضعیف جامعه آمده است. قشر ضعیف و بی بضاعت که روز به روز اوضاع وخیم تری پیدا کردند و تقریبا به درجه کار در مقابل نان رسیده اند. در این میان قشر بزرگی از مردم در طبقه متوسط بودند که پول هنگفتی نداشتند اما کیفیت زندگی مطلوب تری نسبت به الان داشتند. آن ها می توانستند به راحتی در ماه پوشاک خریداری کنند ، یکی دوباری به رستوران بروند و در سال نیز یک سفر خارجی و یک سفر داخلی داشته باشند. در حال حاضر از تعداد افراد قشر متوسط روز به روز کاسته می شود و به قشر کم درآمد یا ضعیف تبدیل می شوند. این افراد که روزی زندگی بهتر و مطلوب تری داشتند حال باید بصورت شبانه روزی کار کنند و زیر فشار اقتصادی بیشتر له شوند. طبیعی است افرادی که می توانستند به رستوران بروند ، زود به زود پوشاک بخرند و یا حتی به کشورهای همسایه جهت سیاحت سفر کنند ، حال که تمام این فاکتور ها از زندگیشان حذف شده باشد ، رنجور و ناراضی باشند. در عین حال افرادی که صاحب ملک و املاک مختلف بودند یا ماشین های آن چنانی سوار می شدند هر روز بر ارزش دارایی آن ها و میزان درآمدشان افزوده شده است. روزگار طوری به جلو می رود که اختلاف طبقاتی در بین اقشار جامعه بسیار زیاد شود و این شکاف طبقاتی ما را به دوران خان و خان زادگی و ارباب و رعیتی باز گرداند.
کلام آخر…
اکنون چهل و اندی از انقلاب اسلامی و یک سال و اندی از دولت کار و کرامت می گذرد. هر آن چه باید اتفاق می افتاد ، افتاده است. هم متوجه آن شده ایم که تحریم های بین المللی کاغذ پاره نیستند و هم به خوبی دریافته ایم که با شعار نمی شود شکم گرسنه را سیر نگه داشت. طی مدت یک ماه اخیر قیمت خودرهای داخلی بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیون تومان افزایش پیدا کرده است که گاهی اوقات فکر میکنم اگر فردی در کشور ما فقط یک ماه در کما برود ، گویی پنجاه سال در خواب بوده است . امید می رود با اتخاذ سیاست های درست و تبیین برنامه های مدون و کارگشا این غول افسار گسیخته تورم مهار شود.
نظرات کاربران